تقدیم به مدافعان حرم
دوباره اومدی و این دل و دیوونه کردی،
تو خوابم پا گذاشتی و منو ویرونه کردی.
رو لبهات ذکر الغوث و تو چشمات التماسه،
می باری مثل بارون و دل تو پر هراسه.
همینه کار تو هر شب، میای میگی بابا جون،
بیا دیگه نمونده طاقتی واسه دل خون.
تو رو می کشن و این خواب من عین عذابه،
می بینم پیکرت مونده به زیر یک خرابه.
یه لشکر گرگ زدن حلقه به دور پیکر تو،
می بلعن وحشیانه جسم بی بال و پر تو.
با طعنه و کنایه میندازن تیری با لبخند،
میگن میای یا میری؟! تو بگو مردونگیت چند؟!
نگام لبریز خَشمه ، تو دلم دریای درده،
دیگه جای تحمل نیست، دیگه وقت نبرده.
همیشه هست تو خوابم یه تفنگی روی دوشم،
میگه انگار لباس رزممو باید بپوشم.
بازم با زنگ ساعت خواب من موند نیمه کاره،
چرا کابوس هر روز و شبم پایان نداره؟
میذارم روی دیوار عکس بارگاه دمشقو،
می بندم ساکمو تا که کنم طی راه عشقو.
می دونم تو سوریه دختر من چشم به راهه،
میرم واسه دلهایی که غریب و بی پناهه.
تو کوچه مون بازم عطر گلاب و گل پیچیده،
آره این عطر و بوی پیکر پاک شهیده.
شاعر : نسترن صمدپور
مجله ارم بلاگ