در هیاهوی باد پاییزی،
نرم و آرام مثل قاصدکی.
می چکد شبنم بلور سرخ،
می چکد قطره قطره
برگ پاییزی.
باد به نگاه خسته ی باغ،
می زند شراره ی سرد.
باغ می دهد جوابش را،
برگ های سرخ و سبز و زرد.
یک ترانه گم شده است،
در میان هق هق باغ،
بغض کهنه ، بهانه شده.
هوی ِ باد و
خش خش ِ برگ،
در خزان ِ پاییزی،
نغمه و ترانه شده.
باغ و باد و برگ و فصل ِ وزان،
نغمه و ناله های زمین،
انحنای عشق و دلتنگی،
نامه ی سرگشاده ی باران.
باز هم رسیده فصل ِ درو،
جمع ِ دیروز و حال و فرداها،
باز هم شروع ِ واژه ی کوچ،
باز هم رسیده فصل ِ خزان.
شاعر : نسترن صمدپور