مانده ام بر پا من،
با همین قامت خم،
با نوایی خسته،
با همین چند پَرَم.
منتظر مانده به راه
تا بیایی ، ببری
همه ی غم ها را،
تا به سویت بِپَرم.
غیر درگاه ِ خودت،
تو بگو درد ِ دلم،
به کجا می شد بُرد؟!
به کجا من ببرم ؟!
گرچه حالم غمگین،
گرچه روزم شب شد.
تو بخوان حال دلم،
را ز ِ چشمان ِ ترم.
کاش می شد، ای کاش،
بر همه آسان بود،
پر زدن تا خود عشق،
پر زدن دور حرم.