۴ سال پیش
» غزل ضامنم باش
ضامنم باش
تو نوری و نورت زوال ندارد
به پیش تو زیبا ،جمال ندارد.
چکیده ی حقی، ز اوج و عروجی،
جهان چو تو شبه و مثال ندارد.
شکوهی و عزت، عزیزی و اعظم،
به پیش تو شاهی،جلال ندارد.
نشسته ای ای شاه ، به عرش اعلی،
چنان که شکوهت زوال ندارد.
تو صاحب فضلی، حکیم و علیمی،
به پیش تو خلقی، کمال ندارد.
تو آیه ی مهری ، و سائل کویت،
نیاز ِ بیان ِ سوال ندارد.
بیا و دلم را ضمانتی باش،
اگر چه دو چشم ِ غزال ندارد.
نظر به دلی کن که جز به حریمت،
به بغض ِ نهانش مجال ندارد.
و آمده سویت به شور و امیدی،
و غیر وصالت خیال ندارد.
تقدیم به امام رئوف، امام رضا علیه السلام
شاعر :
نسترن صمدپور