می آیی مثل بهار ،
گامهایت لبریز آرامش است.
می آیی و زندگی می بخشی ،
خط می کشی بر تمام دردها و رنجها.
چون باران می باری مهر را،
و بی دلیل و بی کم و کاست بر همه مهر می ورزی.
امید ِ نگاه خسته ی شاخه های زخمی ،
لبخند پر مهر توست.
بی وقفه و پرتلاطم ،
چون کوه محکم و چون سرو استوار ،
بر هجوم تیرگی ثانیه ها می تازی،
پروانه وار بر گرد خسته دلان می گردی،
روح می بخشی و التیام می دهی،
بی توقف و لحظه ای درنگ.
باران سخاوتی و ایثار،
ثانیه ها هم برای تو با معناست،
تو تنهایی و بار خستگی زمین بر دوش توست.
یک آسمان درد دل، بغض نهفته با توست.
تو مرهمی و تسکین و زندگی بخش،
اما طوفانهای سیاه ،
راه نفس کشیدن را بر تو بسته اند.
با تمام خستگی و سختی و ناهمواری راه،
غمگین نباش،
تو تنها نیستی.
ای فرشته ی سپید پوش؛
بالهایت را باز کن.
خدای آسمانها تماشاگر ثانیه های دلتنگی توست.
تو مالک لبخند مهربان خداوندی.
*تقدیم به تمامی پرستاران و کمک پرستاران عزیز و سخت کوش کشورم
بخصوص خواهر عزیزم*
نویسنده:
نسترن صمدپور