داستان کوتاه در همین نزدیکی
به نام خداداستان کوتاهدر همین نزدیکیهنوز هم به دنبال نگاهت هستم ، می بینمت که از جایی همین نزدیکی ، به من می نگری. صدایت در ذهنم می پیچد و قلبم به تپش می افتد ، نوای دل ...
به نام خداداستان کوتاهدر همین نزدیکیهنوز هم به دنبال نگاهت هستم ، می بینمت که از جایی همین نزدیکی ، به من می نگری. صدایت در ذهنم می پیچد و قلبم به تپش می افتد ، نوای دل ...
به نام خداداستان کوتاه پاسخ یک آه مسجد پر بود از شور و هیاهو،صدای تکبیر و صلوات بلند بود ، دلها در تپش بودند و دیده ها بارانی، حیاط مسجد ، تاب پذیرایی از این همه جمعیت ...
شعر سائل آماده ام که دلم را به ضریحت گره زنم،این قلب شکسته به جز در کویت کجا رود؟هر جا که رفته ام همه جا بسته اند در،این سائل خسته ز ِ کویت به کبریا رود.* شهادت امام ها...
و سلام که نام خداست غزل دِلْ نگار نوشتم از تو و دلتنگی و یک بغض افسرده، تماشای جهان ِ سرد و تاریکی که پژمرده.وباز هم از غروبی که دگر بی رنگ ز ِ امید است، طلوعی که نگاهش ...
سایه ی سنگبشکند سایه ی سنگ ،آینه می شکند،آب می گردد روز ،در پس واژه ی شب.گل خزان می پوشد،می رود زنده دلی.نامه ای از یک سوز ،با وداعی خسته،کوچ تا آینه ها،پاک کن می آرد،ا...
شاه بیتتا فلک ، رفته والایی تو،بی مثال است شکیبایی تو.می برد تا نفس تازه ی صبح،دل من را دل دریایی تو.می شوم تازه تر از عطر نسیم،به تماشای تو ، زیبایی تو.می پرم تا افق و ت...