شعر هادی دلها
شعر هادی دلها تابیده ز ِ آسمان یک نورِ دِگر افتاده میان قلب ها شورِ دگرهادی شده ای تا که بگیری دستمعاشق شده دل به تو به یک جورِ دگر * ولادت امام هادی علیه السلام مبارک ب...
شعر هادی دلها تابیده ز ِ آسمان یک نورِ دِگر افتاده میان قلب ها شورِ دگرهادی شده ای تا که بگیری دستمعاشق شده دل به تو به یک جورِ دگر * ولادت امام هادی علیه السلام مبارک ب...
شعر بالاتر از قُله تو معدن علم و فضیلت از خدا بودیدر راه او جان بر کف هر چه بلا بودیپاک و مطهر بودی و از نور حق لبریز،از راه غیر حق تو همواره جدا بودیچشمه ی علم تو همار...
به نام خداشعر چشمه ی خورشید آنکس که ستایشت نکرده او کیست؟محبوب تر از تو در همه عالم نیستتو دُرّ ِ یگانه ای به دریای جهانکس نیست بگوید که مقام ِ تو چیستگفتند همه ، به حق...
شعر عروج نورصفحه صفحه ی تاریخ را می زنم ورق.یک نورزِ آسمان دنیا تابید.تو روح خدا بُدی، شُدی ابر ِ یقین.وَ باور تو ،بروی دلها بارید.از مکتب تومیان ایران و جهانصد لاله ز ...
به نام خالق زیبایی ها که زیباترینش توییشعر روزهای با تو بودن روزهای دور از توچو پاییزندسرد و خزان و زرد.دلهای دور از توچه لبریزنداز غصه ها ، دل سرد.شب های دور از تو ک...
به نام خدا شعر خود آ ماه مهمانی تو باز آمدهوقت نجوا، سوز دل، راز آمدهدل شده بی تاب ِ اشک و توبه ها دردها و ناله ها و ندبه هابر سر سفره شده مهمان توچه نوازش ها شود بر خوا...
به نام خداغزل تنها بهارنوروز آمده و بی تو بهار نیست،بر قلب تب زده بی تو قرار نیست.گر چه شکسته این دلم اما چه فایده،بر قلب خسته ای که برای تو یار نیست.در راه آمدنت بس گری...
شعربوی بارانتو سبک بال بودی و گلی عاشق،دل خود را ز ِ زندگی چیدی.در خزان و غرّش ِ طوفان،تو دلاورانه خندیدی.مثل باران یا شبیه یک نغمه،بر دل زمانه باریدی.بهر آزادی و نجاب...
شعر نوماه عاشقی مهر تو، ورای حد تصور من است.من، برای قطره ای که ریختم ز ِ چشم.تو، چه عاشقانه هدیه کرده ای،تمام کهکشان خود.من ،خسته و کبود و تار آمدم.تو،یه آسمان ستاره ب...
شعر سپیدعطر گلابتقدیم به رسول عشق و مهربانی تاریخ کوچک است،می بینم که مدام تکرار می شود. برای به تو رسیدنش، هنوز قرن ها زمان باقیست. تاریخ حسود است، و تاب مرور مهرورز...
به نام خداداستان کوتاهدر همین نزدیکیهنوز هم به دنبال نگاهت هستم ، می بینمت که از جایی همین نزدیکی ، به من می نگری. صدایت در ذهنم می پیچد و قلبم به تپش می افتد ، نوای دل ...
به نام خداداستان کوتاه پاسخ یک آه مسجد پر بود از شور و هیاهو،صدای تکبیر و صلوات بلند بود ، دلها در تپش بودند و دیده ها بارانی، حیاط مسجد ، تاب پذیرایی از این همه جمعیت ...
شعر سائل آماده ام که دلم را به ضریحت گره زنم،این قلب شکسته به جز در کویت کجا رود؟هر جا که رفته ام همه جا بسته اند در،این سائل خسته ز ِ کویت به کبریا رود.* شهادت امام ها...
و سلام که نام خداست غزل دِلْ نگار نوشتم از تو و دلتنگی و یک بغض افسرده، تماشای جهان ِ سرد و تاریکی که پژمرده.وباز هم از غروبی که دگر بی رنگ ز ِ امید است، طلوعی که نگاهش ...
سایه ی سنگبشکند سایه ی سنگ ،آینه می شکند،آب می گردد روز ،در پس واژه ی شب.گل خزان می پوشد،می رود زنده دلی.نامه ای از یک سوز ،با وداعی خسته،کوچ تا آینه ها،پاک کن می آرد،ا...
شاه بیتتا فلک ، رفته والایی تو،بی مثال است شکیبایی تو.می برد تا نفس تازه ی صبح،دل من را دل دریایی تو.می شوم تازه تر از عطر نسیم،به تماشای تو ، زیبایی تو.می پرم تا افق و ت...
به نام خدانیلوفر آسمانچشم هایت را نبند،دنیا تیره می شود،آسمان ابری، و دریا طوفانی.چشم هایت را نبند،قلبم از تپش می ایستد،و نفس در گلو می ماند.تو که نباشی،جهان چه کند،...
به نام خداشعر عاشقانه ها می درخشد کهکشان ها از فراسوی ِ نگاهت،می کُند جان را فدا ، عالم به پای ِ روی ِ ماهت.خو گرفته آسمان ها با طنین ِ دلنوایت،از ازل بوده جهان ، مدهوش ...
شعر فصل ِ پرواز در هیاهوی باد پاییزی،نرم و آرام مثل قاصدکی.می چکد شبنم بلور سرخ،می چکد قطره قطره برگ پاییزی.باد به نگاه خسته ی باغ،می زند شراره ی سرد.باغ می دهد جوابش ...
شعر یک قطره کربلامحرم، ماه غم، ماه عزا شد،غبار و کینه از دلها جدا شد،سیه گشته جهان از داغ و ماتم،تمام کوچه ها،کرب و بلا شد.روانه شد، به میدان،علی اکبر(علیه السلام)،ز ه...
غزل دلواره عالم همه شب ، تو ماه هستی،ما خادم تو ، تو شاه هستی.در گردش دور روزگاران،در اوج شکوه و جاه هستی.گم کرده کسی اگر خدا را،تو واسطه ای ، تو راه هستی.هر خاک نشین و ب...
یک جرعه غدیرشعر سپیدبی تو،زمین جاذبه ندارد،و نبودنت،قانون نیوتن را نقص می کند.چه افتخاری که سفره یکمال و لطافت و فضل خدایی ات را،بر سرش پهن کرده ای و...آدمیان را میهما...
شعر گره ...باز...دوباره نسیم و ، دوباره اشک و فواره ها،دوباره بوی محبت ، صدای نقاره ها،دوباره گره...باز...گره...بازگره،به پنجره فولاد ، امید ِ آواره ها...شاعر :نسترن صمدپور
تا صبحشعر سپید مهتاب را به دار آویختم، شاید زودتر، روز شود،اما دهن کجی ستاره ها، امانم را بریده.دنبال گوسفند می گردم،یعنی همه قربانی شده اند؟!چشم هایم را می مالم، تا ...