یعنی عشق
شعر ِ یعنی عشق تو نبودی و،یاد تو ،در عالم بود.و نام تو،مُهر توبه ی ِآدم بود.بخشید خدا،به تو ، چه بسیار مَلَک؛فطرس که هبوط کرده بود،امیدش؛میلاد تو بال تازه و مرهم بود.ق...
شعر ِ یعنی عشق تو نبودی و،یاد تو ،در عالم بود.و نام تو،مُهر توبه ی ِآدم بود.بخشید خدا،به تو ، چه بسیار مَلَک؛فطرس که هبوط کرده بود،امیدش؛میلاد تو بال تازه و مرهم بود.ق...
شعرباز هم ببارآمد و نیامدی،فصل سرد سال.خالی از تو بود،قاب خاطره.در دلم زده،سر،غمی ملال.دارم از تو من ،چند عکس و یادقهر کرده ای؟!که نیامدیجز به این خیال.روزهای آخر است...
شعرحسبی ربیمی روم تا کوی تو،هر جا که هست،می کنم آغاز راه تازه ای،مثل باران، یا نسیم و مثل باد.می شود فصلی شروع،در زندگی.با سراشیبی و پیچ و خم،ولی گاهی به غم،یا شبیه رو...
شعرآسمانی ؛ چون یاسمن چه گویم، ز ِ تو،که شرح دهد،قطره ای ز ِ مقام والایت؟تو که هستی ،ز ِ ماه بالاتر،بعد آن ،انتظار ِ تنهایت.در همان زمان،که رفت از دل،تا ابد،خنده های ز...
شعرمادر دلهادر خانه ی علی ،عطر گل یاس تویی،بهر زینب،مهر و منشا احساس تویی.بعد عاشورا شد،شان و مقامت معلوم،مادر یک عالم ، مادر عباس تویی.* به مناسبت رحلت شهادت...
غزلعشق در آتششد علی مظلوم و مادر از خبر، آتش گرفت،شد پناه و یاور او ، شد سپر، آتش گرفت.دید می سوزد گُلش در آتش و در کینه ها،رو به زهرا کرد حیدر ، یک نظر ، آتش گرفت.بود غو...
شعرقطره ای دلتنگیمانده ام بر پا من،با همین قامت خم،با نوایی خسته، با همین چند پَرَم. منتظر مانده به راهتا بیایی ، ببری همه ی غم ها را،تا به سویت بِپَرم.غیر درگاه ِ خود...
شعرژن های عاشقمی پیچند ،مثل پیچک ،دور هم ،تک تک ژن ها به هم،چیست راز این پیچش خدا؟از گل پیچک،که معروف است به عشق،راز پیچش شد،برایم برملا.عشق توگفتی که نزدیک استحتی از...
شعر تو می آیی دلم تنگ است مولاجان،ولی دانم که این غصه،تا آخر ، نمی ماند.تو می آیی و از این دل، همه غم ها و ماتم ها،رَوَد، دیگر نمی ماند.کسی با اشک و با گریه،کنار لاله ای ...
شعر جامانده عطر سیبت همه جا پیچیده؛سالهاست وعده ی دیدار تو ،رویای من است .رفته اند قافله ها؛سال پی سال گذشت،قلب ویران ، شده زنجیر ،و در پای من است.کنج محنت زده ی دل،گو...
شعر پروازی دوباره جان خود را دادی،بی محابا بی ترس،لحظه های آغاز.ساده پر وا کردی،گوشه ای بنهادی،هر چه از دنیا را،در مسیر پرواز.تو و قلب پاکت،ناله و نجوایت،که به شب می ...
داستانکلایک نوریدلش گرفته بود،با خودش گفت:((یه بار دیگه برم، شاید...))دید که هیچ خبری نیست.یک ماه می شد،که عکس جدیدی در کانالش گذاشته بود،اما هیچکس عکسش را نپسندیده بود...
شعر دوست ِ من ؛ پاییزباز هم می رسد صدا ،خش خش و نوای برگ،می نوازد او،متن تازه ای،پل ز ِ زندگی به مرگ،هر چه بود و هست،از دل ِ درخت.باز هم می رسد صدا،چک چک ِ کنار سقف،قطره ...
شعر جمعه های بی تو این جمعه نیامدی وچهارده قرن گذشت.در راه ِ رسیدن توبر در ماندم،من منتظر و چشم به راهت هستم. هر جمعه به جمعهذکر دارم که بیا،می دانم که خودمدلیل آهت هس...
به نام خداشعرامید ِ آخراز خیمه های کودکان، می آید از هر سو صدا،هر گوشه ای از تشنگی، برداشتند دست دعا.آتش گرفته قلب او ، از دیدن این صحنه ها،عباس(علیه السلام) آماده شد...
به نام خداغزلقرار ِ حسین (علیه السلام) در راه میدان می روی، خواندی اذان ِ آخرت،می آید از خیمه صدای ِ عمه ی غم پرورت.تو قصد رفتن کرده ای، اما کمی آرام تر،قبل وداع، قدری ب...
غزلاَحْلی مِنَ الْعَسَلبا قامت کوچک خود محشر به پا کردی ببین،جسم تو در آغوش ِ من، پایت رسیده بر زمین.در زیر سم اسب ها ماندی و یا در زیر پا؟!با من بگو کی قاسمم(علیه السل...
شعر عشق ِ تو ققنوس استمی دمد هر سال عشقت بر سر خاکسترم،می شود زنده ز ِ عطر و بوی تو پا تا سرم.می شوم ققنوسی و از خاکها پر می کشم،جامی از مهر تو را من یکسره سر می کشم.می زن...
شعر غمشب ِ بیداد خداحافظی است،غم چنین می خواند:شب ، شب عاشقی است.قلب ِ غم خالیست، از این واژه ها،دل پر از شور لقا،چشم غم، دیده همه نادیده ها.صبح، را نیز، غم بیدار کرد،ک...
شعر همچون دریابیکرانی تو و یادت زیباست راه تو ، راه ِ وصال مولاستاسم تو وِرد ِ زبان ِ همگانجایگاه تو بلند و والاستطی نمودی ره زهد و عرفانبه طوافی که به دور آقاستعزتی ک...
شعر در راه سوخته ام،سوخته ای،جان مرا،بی آتش و بی هیزم و دود.در غم و داغ ِ دلی،که شده خاکستر.تو بگو،می شوم ققنوسی،پر کشم تا افلاک؟!سوختنم داشته است،بی تو چه سود ؟!گل به ...
به نام خداشعر جان ِ ایران عطر تو پیچیده میان کل ایراناز تو رسیده بر دلم سودای ایمانحقْ ، نام ِ تو را برترین یادها زدتو آمدی ، عطر تو را بر بادها زدسیمای تو آیینه ای از ...
به نام خداشعر روز ِ امید شد غروب جمعه و باز از غیابت دل شکستهفته ی قبلی به دل گفتم که می آیی تو زود عاقبت غم آمد و در خانه ی قلبم نشستشکوه از تو نیستباید قاضی خود می شدم...
به نام خداشعر نبض ِ بندگیاز میان عیدها گشته به حق، بهتر غدیر،در میان روزها بوده تک و برتر غدیرپیش او الماس و زر دیگر ندارد قیمتی،از میان عیدها باشد فقط گوهر غدیرشد غد...